آوای باران

لعنت ب روزی که به دنیا اومدم آوای باران...

من اومدم بعد مدتهاامشب بدترین شب عمرم بودنمیدونم چرا اینجوری میشه ولی وقتی ی خبر بد میشنوم تاچندروز حال و حوصله ندارم این روزاهم ک کارمون شده خبر بد شنیدن...اخ قلبم اتیش گرفت...توکه اینطوری نبودی کم بیاری رفیق تو ک همش دلداریم‌میدادی میگفتی مشکلات حل میشن چرا رفتی اخه تو ادم خودکشی بودی؟بخداکه نبودی میدونستم درستش نبود بیام دیدنت ولی کاش ب ندای درونم گوش میدادم و می اومدم میدیدمت شاید تو این دنیا ب ارامش نرسیدی امیدوارم تو اون دنیا ب ارامش برسی دل دنیارو خون کردی که اینجوری تو رفتی.....دیداربه قیامت  آوای باران...ادامه مطلب

دلم گرفته ای رفیق لبریزبغضم این روزا

هیشکی نمیفهمه منو خسته ام ازاین حال وهوا

دلم گرفته ای رفیق جاموندم انگار ازهمه

ازحال این روزام برات هرچی بگم بازم کمه

آوای باران...

سلام به همه ی دوستای عزیزم

خیلی وقت بودبخاطرضربه ی روحی که خوردم حال وبلاگ نویسی رونداشتم الان دوباره برگشتم 

امروزسالگردعروسیمون بودپارسال همین موقع توابرابودم بهترین شب زندگیم امروزبااینکه همسری اینجانبودولی بازسوپرایزم کرددرسته که چندماه بعد عروسی دلموشکست ولی مطمئنم که گول خورده امامن گذشتم وتاآخرین لحظه زندگیم نمیذارم بفهمه ک میدونم 

امیدوارم که دیگه این اتفاق ن برای من و ن برای هیشکی نیفته دوستون دارم ممنون ازکامنتاتون ب زودی میام جوابتونومیدم

آوای باران...

شماهم توروزتولدتون ی حسی بهتون دست میده یامن فقط اینطوریم

آوای باران...

امروز بینهایتتت خوشحالمممم بالاخره بعداز چندماه عذاب تونستم عقده هامو سرهمونیکه داشت زندگیم و خراب میکردخالی کردم بدونه اینکه بفهمه من کیم الان حسابی احساس سبکی میکنم البته هنوزکارم تموم نشده امیدوارم دیگه از ای غلطا نکنه هاهاها

آوای باران...

 چشم بهم میزنی روزامیگذرن به همین زودی دوره ای که کلی باهاش روحیه گرفتم تموم شدودوباره شدم مثل قبل ی هفته تومهدبودم تواین ی هفته با۱۲تابچه قدونیم قدانس گرفتم حس خوبی بودوقتی باشون بازی میکردم وقتی دست آوای باران...ادامه مطلب

ازدیشب تاحالا موج منفی بهم میرسه

تخم مرغ عشقام جوجه نشدن دوتاش پوک بوددوتاشم جوجه ها داخلش مرده بودن اعصابم خورد شد

امروزم اومدم اتاقمونو تمیز کنم آینه میزتوالت ی دفه ازجاش دراومدحالا من چطوری ب شوورم بگم آینه دراومداینم شانسِ من دارم آخه

آوای باران...

عصری شوورگلم اومدخونه گذاشتم تا ی چیزی بخوره ویکم خستگیش دربره بعدماجراآینه رو بش بگم ی ساعت نشستیم پیش هم بعد ک حسابی خستگیش دررفت بش گفتم بیابریم اتاقمون کارت دارم بالا ک اومدجریانوبش گفتم ی خنده زد وگفت دیوونه فداسرت وسه سوت با ی عدد چسب درستش کرد قوبونش برم خداروشکرکه درست شد وآینه نشکست وگرنه الفاتحه

آوای باران...

بزن باران ببار از چشم من  , بزن باران که شاید گریه ام پنهان بماند
بزن باران که من هم ابری ام بزن باران پر از بیصبریم بزن باران که این دیوانه سرگردان بماند

بزن باران که من هم ابری ام بزن باران پر از بیصبریم بزن باران نوازش از تو باشد گریه از من

امروزازچیزی که مطمئن نبودم مطمئن شدم حالموفقط خودم میفهمم داغونِ داغونم......

 

آوای باران...